گاهي
دلت بهانه هايي مي گيرد که خودت انگشت به دهان مي ماني...!!
گاهي دلتنگي هايي داري که فقط بايد
فريادشان بزني اما سکوت مي کني ...
گاهي..!!
پشيماني از کرده و ناکرده ات...
گاهي دلت
نمي خواهد ديروز را به ياد بياوري انگيزه اي براي
فردا نداري و حال هم که...
گاهي فقط دلت
ميخواهد زانو هايت را تنگ در آغوش بگيري وگوشه اي
گوشه ترين گوشه اي...! که مي شناسي بنشيني و"فقط"
نگاه کني...
گاهي چقدر دلت براي يک خيال راحت
تنگ مي شود...
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر،
غیر از تو هرچه هست فراموش می کنم ...